ماشین خندیدن
یه بار داشتی از پنجره بیرون رو نگاه می کردی. یهو با لبخند گفتی :ماشین خندیدن!!! اول اعتنا نکردیم تا این که چند بار تکرار کردی و مامانی گفت :حنیفا چی رو داره می گه؟ دایی محمد نگاه کرد و دید یه mvm هست که چراغ و جلوبندی اش طوریه که انگار داره لبخند می زنه!!! ...
نویسنده :
زهرا
1:18
آشپزی
دیگه خودت برای خودت آشپزی می کنی یه ظرف بر می داری.کشمش و ... (یعنی تقریبا هرچی به دستت برسه )می ریزی توی ظرف.بعد هم در حالی که می گی:"نمکم می ریزیم " نمک هم به ظرفت اضافه می کنی. بعدم درخواست بشقاب و قاشق می کنی و توی سه تا بشقاب از غذایی که درست کردی می ریزی(که همون کشمش نمکی هست.)و با اصرار از من و اگر باباهم خونه باشی از من و بابا می خوای که غذا بخوریم.بعد هم با کلی ذوق و برق خوشحالی توی چشمات ما رو نگاه می کنی که غذا می خوریم. حالا که روزه هستیم باید کلی فیلم بازی کنیم که شما فسقلی خانوم فکر کنی از دستپخت شما خوردیم.
نویسنده :
زهرا
1:16
صمیمانه با دخترم 2 (اوضاع این روزهای دنیا)
صمیمانه با دخترم 1
ماضی بعید
افعال ماضی بعید رو این طوی بیان می کنی که هم فعل بودن و هم فعل اصلی رو صرف می کنی یعنی مثلا می گی: کردم بودم رفتی بودی به جای کرده بودم یا رفته بودی ...
نویسنده :
زهرا
15:36
آبروریزی
چند شب قبل رفته بودیم رستوران. من رفتم دسشویی. وقتی اومدم بیرون ،بابا اکبر گفت: حنیفا خانوم اومده وسط رستوران وایساده و با صدای بلند اعلام کرده:مامان رفته جیش کنه
نویسنده :
زهرا
15:23